جدول جو
جدول جو

معنی سالوس کردن - جستجوی لغت در جدول جو

سالوس کردن
(چَ زَ دَ)
حیله کردن. مکر ورزیدن. فریب دادن:
دگر شوخ چشمی و سالوس کرد
الا تا نپنداری افسوس کرد.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا
سالوس کردن
حیله کردن مکر ورزیدن فریب دادن
تصویری از سالوس کردن
تصویر سالوس کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سالوسی کردن
تصویر سالوسی کردن
حیله کردن، فریب دادن، کلک زدن، غدر اندیشیدن، مکایدت کردن، شید آوردن، دستان آوردن، غدر داشتن، اورندیدن، تبندیدن، ترفند کردن، چپ رفتن، غدر کردن، نیرنگ ساختن، تنبل ساختن، خدعه کردن، حقّه زدن، گول زدن، فریفتن، گربه شانه کردن، نارو زدن، پشت هم اندازی کردن، کید آوردن، مکر کردن
فرهنگ فارسی عمید
(کَ دَ)
سفر کردن، مدارا کردن، پیروی نمودن رسم و عادت کسی را. (ناظم الاطباء) ، (اصطلاح عرفان) سلوک طی مدارج خاص را گویند که همواره سالک باید طی کرده تا بمقام وصل و فنا برسد که از جملۀ مدارج توبت، مجاهدت، خلوت، عزلت، ورع، زهد، وصمت، خوف و رجا، حزن، جوع، ترک شهوت، خشوع و تواضع است. نیک روی کردن در امور. (از فرهنگ مصطلحات عرفاء سجادی ص 225). (اصطلاح تصوف) طلب تقرب حق تعالی. (آنندراج) (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لوس کردن
تصویر لوس کردن
لوس بار آوردن ننرکردن، یا خود را لوس کردن، لوس شدن ننر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سال کردن
تصویر سال کردن
سال کردن درخت. یک سال بار کم و یک سال بار بسیار آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلوس کردن
تصویر جلوس کردن
نشستن، برتخت سلطنت نشستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مایوس کردن
تصویر مایوس کردن
نومید کردن دلسرد کردن نا امید کردن نومید ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلوس کردن
تصویر جلوس کردن
نشستن
فرهنگ واژه فارسی سره
رفتار کردن، سازگاری کردن، راه پیمودن، طی کردن (مراحل عرفانی)
فرهنگ واژه مترادف متضاد
انس دادن، آمخته کردن، عادت دادن، الفت دادن، مالوف کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نومید کردن، ناامید کردن، محروم ساختن، وازده کردن، ناکام کردن
متضاد: امیدوار کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از چالوس کردن
تصویر چالوس کردن
للغشّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از لوس کردن
تصویر لوس کردن
Pamper
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از چالوس کردن
تصویر چالوس کردن
Furrow
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از چالوس کردن
تصویر چالوس کردن
labourer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از چالوس کردن
تصویر چالوس کردن
surcar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از چالوس کردن
تصویر چالوس کردن
бороздить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از چالوس کردن
تصویر چالوس کردن
pflügen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از چالوس کردن
تصویر چالوس کردن
орати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از چالوس کردن
تصویر چالوس کردن
orać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از چالوس کردن
تصویر چالوس کردن
犁沟
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از چالوس کردن
تصویر چالوس کردن
sulcar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از چالوس کردن
تصویر چالوس کردن
scavare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از چالوس کردن
تصویر چالوس کردن
ไถ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از چالوس کردن
تصویر چالوس کردن
membajak
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از چالوس کردن
تصویر چالوس کردن
کھیتوں میں جال بنانا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از چالوس کردن
تصویر چالوس کردن
চাষ করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از چالوس کردن
تصویر چالوس کردن
kulima
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از چالوس کردن
تصویر چالوس کردن
çiziği açmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از چالوس کردن
تصویر چالوس کردن
고랑을 파다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از چالوس کردن
تصویر چالوس کردن
畑を耕す
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از چالوس کردن
تصویر چالوس کردن
ploegen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از چالوس کردن
تصویر چالوس کردن
कूप खोदना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از چالوس کردن
تصویر چالوس کردن
לחפור
دیکشنری فارسی به عبری